معنی سامان مقدم

حل جدول

سامان مقدم

کارگردان سریال پریدخت

کارگردان سریال شمس العماره

کارگردان سریال قلب یخی (فصل3)

کارگردان فیلم یه عاشقانه ساده

کارگردان فیلم پارتی

کارگردان فیلم کافه ستاره

کارگردان فیلم مکس


فیلم سامان مقدم

مکس

نهنگ عنبر


سریال سامان مقدم

‌راه شیری


فیلمی از سامان مقدم

کافه ستاره

سیاوش، یه عاشقانه ساده، کافه ستاره، پارتی، مکس

مکس


سریالی از سامان مقدم

دیوار به دیوار

فرهنگ عمید

سامان

اسباب خانه، لوازم زندگانی،
افزار کار،
باروبنۀ سفر،
کالا،
آراستگی و نظم: گهی بر درد بی‌درمان بگریم / گهی بر حال بی‌سامان بخندم (سعدی۲: ۴۹۲)،
[قدیمی] آرام‌وقرار: کسی که سایهٴ جبار آسمان شکند / چگونه باشد در روز محشرش سامان (کسائی: مجمع‌الفرس: سامان)،
[قدیمی] اندازه ‌و نشانه: میان بربسته بر شکل غلامان / همی‌شد ده به ده سامان به سامان (نظامی: مجمع‌الفرس: سامان)،
* سامان دادن: (مصدر متعدی) نظم و ترتیب دادن و آراستن، سروصورت دادن،
* سامان گرفتن: (مصدر لازم)
سامان یافتن، سروسامان یافتن،
نظم و ترتیب پیدا کردن، سرو صورت به خود گرفتن،
صاحب خانه و زندگانی شدن،

معادل ابجد

سامان مقدم

336

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری